کازابلانکا :
کازابلانکا که در 91 کیلومتری جنبو رباط، 238 کیلومتری جنوب غربی شهر مراکش، و 289 کیلومتری جنوب فاس واقع شده شهری مدرن است که از همه لحاظ پایتخت غیررسمی مراکش است. این شهر پرتکاپو با جمعیتی حدود 4 میلیون، پرجمعیت ترین شهر کشور است که اکثر ساکنین آن به تازگی به این شهر مهاجرت کرده یا نسل دوم مهاجرین هستند. کازا - که نام محلی این شهر است - شهری است که از یک روستا با جمعیت چندهزار نفر، تنها در عرض 150 سال تبدیل به شهری بزرگ شده است. ساکنین این شهر حتی امروز نیز با امید واهی پیدا کردن شغل و مسکن و زندگی بهتر از نقاط روستایی مراکش به اینجا می آیند. البته بخت با برخی از مهاجرین یار است و می توانند به این آروزها دست پیدا کنند. نمای شهر با خیابان های زیاد و نوشکده های مدرن و رستوران هایش، فضای یک شهر جنوب اروپایی را به مسافران القا می کند.
برای گردشگران، فضای مدرن و شهری کازا همیشه شگفت انگیز است. کمتر زنی با برقع دیده می شود و اختلاط مردان و زنان در این شهر از همه ی مناطق مراکش بیشتر است. مرکز شهر کازابلانکا که برخلاف شهرهای تاریخی مراکش، عاری از هرگونه فضای شرقی است، و معماری مدرنی که دورتادور مسجد حسن الثانی را احاطه کرده است، باعث می شود مسافرین تنها به صورت عبوری ازین شهر دیدن کنند یا اصلاً به آن وارد نشوند. البته آنهایی که در کازابلانکا بمانند کم کم با شهر اُخت می شوند و از رستوران های خوب، تفرجگاه های شهر و نوشکده های مدرن آن لذت می برند.
تاریخ تولد این شهر با تاریخ شهر قرون وسطایی آنفا گره خورده است. شهر آنفا که در فلات واقع شده و دارای یک خط ساحلی و بندر کوچک بود (و ویرانه های آن امروز در حاشیه ی کازابلانکا قرار دارد)، پس از فتح این منطقه به دست اعراب مسلمان در قرون هفتم و هشتم میلادی، به عنوان پایتخت حکومت بربر این منطقه انتخاب شد. این شهر با نام قبلیه ی ساکن آن - بورغواطه - نیز شناخته می شد. سلاطین مسلمان مرابطه که این قبیله را مشرک می دانستند، در قرن 11 به جهاد با آنان پرداخته و سرانجام پیروز شدند. در اواخر قرن 12 سلسله ی موحدان حکومت را به دست گرفت، و سپس در قرن 13 مرینیان بر این منطقه حاکم شدند. حکومت مرینیان در اوایل قرن 15 تضعیف شد و اقوام بربر مجدداً قدرت را در دست گرفتند. در این زمان آنفا به سرعت به بندری پرتنش تبدیل شد و خشم نیروی دریایی پرتغال را برانگیخت. بعد از دو تلاش بی سرانجام برای سرنگونی دزدان دریایی این منطقه، پرتغالی ها سرانجام در سال 1575 به این منطقه وارد شدند و ساختمان هایی سفید در این منطقه بنا نهادند و همین موضوع باعث نامگذاری این شهر به نام کازا برانکا (بنای سفید به زبان پرتغالی) شد. پرتغالی ها علیرغم حملات دائمی قبائل بربر اطراف، تا دویست سال در این شهر ماندند و تنها پس از یک زلزله ی ویرانگر که لیسبون، پایتخت پرتغال را هم تخریب کرد، از شهر خارج شدند. این شهر مدت کوتاهی بعد از رفتن پرتغالیان، به دستور سلطان سید محمد بن عبدالله سعدی بازسازی شد و به معادل عربی کازا برانکا، یعنی دارالبیضاء، تغییر نام داد. مدتها طول کشید تا این شهر بتواند اهمیت سابقش را به دست بیاورد، و تا سال 1830، دارالبیضاء تنها 600 نفر جمعیت داشت.
کازابلانکایی که امروزه می بینیم در اواسط قرن نوزدهم متولد شد. در این زمان اروپا در حال شکوفایی بود و ملت هایی مثل بریتانیا، فرانسه و اسپانیا در طمع خاک حاصل خیز مراکش بودند تا غذا و پوشاک مردمشان را تأمین کنند. منطقه ی دارالبیضاء یکی از مناطق عمده ی تولید آرد و پشم بود و بازرگانان اروپایی برای تضمین موفقیت تجارتشان به تدریج در این منطقه - که آن را به اسپانیایی کازابلانکا می نامیدند - ساکن شدند. در آغاز قرن بیستم، به فرانسوی ها اجازه داده شد تا برای تأمین نیازهای فزاینده شان، بندری بزرگتر در این منطقه بسازند و حرکت مدام کشتی ها بین این بندر و بندر مارسی آغاز شد. تأثیر اروپا بر این منطقه سریع بود و با وجود تغییر چهره ی شهر بر اثر رشد اقتصادی روزافزون، ارتباط بین اروپایی ها و مراکشی ها چندان خوب نبود و سرانجام در سال 1907 با کشته شدن 9 کارگر اروپایی که در حین توسعه ی خط آهن، به حریم گورستان مسلمانان وارد شده بودند، این ارتباط به خشونت کشیده شد. فرانسه در دوران پیش از استعمار به دنبال بهانه ای برای افزایش حضورش در مراکش بود و سرانجام در پاسخ به این شورش، شهر را بمباران کرده و نیروی دریایی خود را به این شهر وارد کرد. بعد از نبردی طولانی با بومیان و قبایل بربر نیروهای ارتش فرانسه به برتری رسیده و شهر را به تصرف در آوردند و استعمار فرانسه که در سال 1912 کل مراکش را در برگرفت، از این نقطه آغاز شد.
در زمان فرمانداری ژنرال لویس لیوتی، کازابلانکا به الگوی حرکت فرانسه برای تصرف مراکش تبدیل شد. با اعلام طنجه به عنوان منطقه ای بین المللی، ژنرال لیوتی پروژه ی ساخت بندر کازابلانکا را به پایان رساند و این شهر را در جایگاه مرکز اقتصادی کشور تثبیت کرد. به دلیل احترامی که لیوتی برای شهرهای باستانی مراکش قائل بود، شهری جدید در خارج از حریم دارالبیضاء ساخت. کازابلانکا با معماری خاصش معروف به موراسک که ترکیبی بود از معماری سنتی مراکش و معماری فرانسه، به نماد مراکش مستعمره تبدیل شد.
مراکش مستعمره در دوران جنگ جهانی دوم به ناچار متحد فرانسه ی اشغال شده توسط هیتلر بود. در نتیجه، در سال 1942، ژنرال آیزنهاور آمریکایی از غفلت سربازان فرانسوی استفاده کرده و بیش از 25 هزار سرباز را در این بندر پیاده کرد و این شهر را به عنوان مقر نیروهای متحدین در شمال آفریقا اعلام کرد. یک سال بعد، سران متحدین از جمله چرچیل و روزولت در کازابلانکا دیدار کردند و در مورد روند ادامه ی جنگ به مشورت پرداختند. در همین زمان، فیلم معروف برگمن و بوگی به نام کازابلانکا، که تمام صحنه های آن در هالیوود فیلم برداری شده ولی تا حدی ملهم از جریانات واقعی است، به نمایش درآمد. در حالی که کازا داشت به شهرت جهانی می رسید، شهرک های اطراف آن نیز در حال رشد بودند. خیل عظیمی از مراکشی ها برای زندگی بهتر در حال مهاجرت به این پایتخت جدید مراکش بودند و در این میان تنها تعداد کمی موفق می شدند و بقیه لاجرم به حومه ی شهر رانده می شدند. با پایان جنگ، کازابلانکا تقریباً یک میلیون نفر جمعیت داشت در حالی که تنها صد سال پیش ازین، جمعیت شهر کمتر از هزار نفر بود.
بحران حومه های فقیرنشین کازا در پایان حکومت حسن الثانی به اوج رسید و دولت وی که سعی می کرد این مشکل را نادیده بگیرد در واقع منعکس کننده ی رویکرد اکثریت مراکشی ها بود که این مهاجران روستایی را شهروند درجه ی دو می دانستند. در اوایل سال 2000 میلادی، حومه نشین های زیادی به اجبار به آپارتمان های پیش ساخته نقل مکان کردند و هیچ توجهی هم به لوازم زندگی و مسائل اجتماعی و اقتصادی آنها نمی شد. جمعیت شهری فقیر کازا امروز به یکی از مهم ترین معضلات کشور تبدیل شده است. در سال 2003 این شهر هدف چند حمله ی انتحاری همزمان قرار گرفت که مسئولیت آنها را یکی از گروه های افراط گرای اسلامی برعهده گرفت که در بزرگ ترین محله ی حومه ی کازا به نام سیدی مؤمن مستقر بود. این موضوع باعث توجه دوباره ی افکار عمومی به زاغه نشینان اطراف کازا شد که دو سوم جمعیت شهر را تشکیل می دهند. برخی سازمان های داوطلبانه شروع به سوادآموزی و آموزش مهارت های شغلی در بین ساکنین این مناطق کردند. با این وجود، این پیشرفت ها به کندی صورت می گیرد و آینده ی بیشتر زاغه نشینان کازا هنوز مبهم و در خطر بی کاری و عدم پذیرش اجتماعی است. بمب گذاری های انتحاری مجدد در سال 2007 نیز تنها باعث تکرار طرح این مسئله شد.
مسافران معمولاً در مرکز شهر می مانند و در جریان این معضلات قرار نمی گیرند. در واقع شهر کازابلانکا با ساخت هتل های جدید و بازسازی هتل های قدیمی اش و با افزایش تنوع و تعداد رستوران ها، در حال شکوفایی است. شکی نیست که کازابلانکا فاقد جذابیت های سایر شهرها و مناطق مراکش است، اما این شهر را باید آیینه ای تمام نما از چهره ی امروز مراکش دانست.
آگادیر :
اگادیر یا اغازیر که در ساحل آتلانتیک و در دهانه ی دره ی سوس (Souss) و تقریباً در زیر سایه ی کوه های اطلس واقع شده است، برای ساحل زیبایش شهرت جهانی دارد. خلیج هلالی شکل اگادیر و ساحل طلایی رنگش به طول 9 کیلومتر، در تمام طول سال گردشگران زیادی را به خود جلب می کند. در حال حاضر محبوبیت این شهر برای آنهایی که به دنبال سپری کردن تعطیلاتی خاص هستند، افزایش یافته است. اگادیر شهری بی دردسر و دلپذیر با هوایی مطبوع است که محبوبیت اخیر آن در بین گردشگران باعث افزایش رفاه بومیانش شده است.
تاریخ اگادیر با اشغال شهر توسط پرتغالی ها در قرن 16 و ورود فرانسویان به منطقه در قرن 20 عجین شده است. آلمان نیز در یک برهه ی زمانی کوتاه در روزهای قبل از جنگ جهانی اول به این منطقه علاقه نشان داد. علاوه بر این تاریخ مستعمراتی، سلسله های سعدیان و علویان مراکش نیز در پای خود را در این شهر برجا نهاده اند. اما چیزی که بیشتر از همه شهر را تحت تأثیر قرار داده است، واقعه ای بود که 4 سال پس از استقلال مراکش در ساعت 11:47 شب 29 فوریه ی 1960 اتفاق افتاد؛ ظرف 15 ثانیه، زلزله ای سهمگین شهر قدیم را لرزاند و 15 هزار نفر زنده زیر آوار مدفون شده و 50 هزار نفر دیگر بی خانه شدند. برای مراکش جوان، این حادثه ای وحشتناک بود و سلطان محمد پنجم در پیامی در این باره خطاب به مردم گفت: "گرچه تقدیر الهی این بوده که اگادیر ویران شود، اما بازسازی شهر تنها و تنها به اراده و خواست ما بستگی دارد". پروژه ی بازسازی اگادیر به عنوان فرصتی برای ساحت یک شهر مدرن و الگویی برای مراکش نوین در نظر گرفته شد. نتیجه این شد که شهر خوش ساخت و ضد زلزله ی اگادیر، برخلاف سایر شهرهای مراکش، بیشتر به یک شهر ساحلی اروپایی شباهت دارد. مسافرانی که پیشتر به سایر نقاط مراکش نظیر صویره سفر کرده اند، فقدان اصالت و هویت را در این شهر احساس می کنند، حال آنکه سایر مسافرانی که برای اولین بار به مراکش سفر می کنند، اگادیر را به نسبت سایر شهرهای ساحلی مدیترانه، صمیمی تر و بدوی تر می بینند. البته هیچکدام ازین نظرات به طور کامل صحیح نیست. اقامت در اگادیر، تجربه ای است لذت بخش از شهری در حال تولد که هویتش تحت تأثیر ورود مسافران در حال شکل گیری است. ظرفیت های اگادیر به تازگی در حال کشف شدن است و این شهر به عنوان مبدأ ورودی مسافران به جنوب مراکش (به دلیل دارا بودن پروازهای مستقیم اروپایی در فرودگاه المسیره)، شهری حائز اهمیت است.