کار مهمانداران این است که پرواز را برای شما امن و راحت کنند (بهخصوص امن). اما چند نکتهی کوچک هست که میخواهند بدانید و همکاری کنید تا بتوانند به شما کمک کنند... اول از همه: مهمانداران در پستوی هواپیما با خودشان بغچهی دوا و دارو ندارند که اگر کسی حالش بد شد، بدهند بخورد و خوب شود. با اینکه همیشه جعبهی کمکهای اولیه در هواپیما هست، اما مقررات خطوط هوایی مطلقاً اجازه نمیدهد مهمانداران حتی یک آسپرین به کسی بدهند. بنابراین اگر میدانید ممکن است حالتان بد شود یا حالت تهوع پیدا کنید، داروهایتان را از قبل با خود همراه داشته باشید. حالا اینکه مهمانداران یک اونیفرم پوشیدهاند، به این معنی نیست که دیگر متخصص هوا و فضا شدهاند. آنها هم باید مثل مسافران، دستورهای خلبان را گوش کنند. وقتی خلبان چراغِ «کمربندها بسته» را روشن میکند، آنها هم باید بنشینند و کمربندشان را ببندند. اگرچه ممکن است مهمانداری، یک شغل شیک به نظر بیاید –مدام در سفر به نقاط جذاب و ناشناخته و زندگی پرتحرکِ پر از رفت و آمد و ...- اما بهیقین واقعیت، چیز دیگریست. بیشترِ مهمانداران مجبورند روزها پشت سرِ هم کار کنند. قطعاً همه میدانیم این زندگی چه مصائبی را به آدمی تحمیل میکند: آنها که معاششان را از راه سفر تأمین میکنند، روزها و چه بسا هفتهها نمیتوانند دوستان و خانوادهشان را ببینند. چون یا سرِ کار اند یا باید گوشبهزنگ باشند که بروند. چنین کسانی احتمالاً کمی تنها میشوند و دیگر زمان و مکانی از آنِ خود نخواهند داشت. این افراد باید بیشترِ شبها را دور از خانه و کاشانه سر کنند. مسئلهی زمانبندی هم هست. مهمانداران به خاطر ماهیت نامنظم و پیشبینیناپذیرِ شغلشان، غالباً هیچ زمان مشخصی برای غذا خوردن و خوابیدن ندارند. چون همه چیزشان مدام در حال تغییر است. حالا از این گذشته، آنها در هر پرواز، حقوقشان را بعد از پایان سفر میگیرند. این یعنی وقتی شما دارید سوارِ هواپیما میشوید، مهمانداران اساساً دارند مجانی کار میکنند. به همین خاطر اگر زود سوار و پیاده شوید، بسیار استقبال میکنند. با همهی این سختیها و سویههای دشوار و پنهان، این شغل همچنان جذابیتهای خاص خودش را دارد: آشنا شدن با شهرهای مختلف، دیدن و شناختنِ آدمهای جالب و نشستن در چشمانِ پرندگانی که فراسوی آسمانها در پرواز اند، چیز کمی نیست..